قرارمان همین بهار

قرارمانهمین بهارزیر شکوفه های شعر …آنجا که واژه ها برای تو گل می کنند !آنجا که حرف های زمین افتاده ام ،دوباره سبز می شوندوَ دست های عاشقمانگره درکار سبزه ها می اندازند…قرارمان زیر چشم های تو !آنجا که شعرنم نم شروع می شود… « مینا آقازاده »

شهریور

تا شهریورروزهای سبزش رادر تقویم می گذرانَد ، تو هم بیامی ترسم ورق برگردد ،روزگار آن روی زردش رازودتر نشان بدهدوَ تو هنوز راهِ رفته را کوتاه نیامده باشی !بیا که بادهادست فصل ها را خوانده اند وخبر از پاییز زودرس می دهند… مینا آقازاده

سنگر خاطره ها

جنگ بی فایده بود عزیزم !رفتنت…تیر آخرت بود ؛من از ناحیه ی قلب و غرور و قلم شکست خورده بودمبا هزار سپاه عشق هم نمی توانستمقلبی را که به تصرف دیگری در آمده ، پس بگیرمباید تسلیم می شدمباید به عقب بر می گشتمباید…در سنگر خاطره ها پناه می گرفتم وعکس یاد تو را تا …